یکی از این افراد امام جمعهی محترم سمنان است که گویا وقتی دانسته خطبههای او از شبکهی خبر تلویزیون مستقیما پخش میشود با لحن تندتری گفته است: «برخی هنوز فکر میکنند آمریکا کدخدای جهان و ناجی است. ساده اندیشی است که مجرم رو به جای حکم جا بزنیم. استفاده از این افراد در مسائل راهبردی تاسف دارد. این افراد ساده لوح میگوید حرف دنیا را بهتر بلدیم».
البته در پاسخ میتوان گفت بعضی هم فکر میکنند سعید جلیلی رییس جمهور شده که حرفهای او را تکرار میکنند و نمیدانند داستان، دیگر است!
با اتفاق تلخ اخیر - ترور میهمان ویژه مراسم تحلیف به خاطر نفوذ یا حفره امنیتی- البته انتظار میرفت امامان جمعه و مِن جمله همین آقای مرتضای مطیعی کمی هم درباره نفوذ و چگونگی ترور اسماعیل هنیه بگویند که در امنترین جای ممکن در شمال تهران ترور شد و این احتمال را قوت بخشید که اسراییل در دستگاههای حفاظتی و امنیتی ما جاسوس یا جاسوسانی دارد و گرنه محل دقیق اقامت شبانه یا مسیر عبور شهید هنیه چگونه باید لو رفته باشد؟!
آقای امام جمعه سمنان اما به جای هشداریا تامل در این باره گفته:
«نه تنها نتانیاهو، بلکه اسرائیل و آمریکا باید پاسخگوی ترور هنیه باشند. آقای آمریکا! اگر از ترور خبر نداشتید چرا چند روز زودتر ناو را به سمت خاورمیانه فرستادید. آمریکا به نتانیاهو اجازه این ترور را داد. نتانیاهو بدون اجازه آمریکا آب نمیخورد».
خوب! این حرفها را که هزار باز گفتهاید. به این موضوع باید فکر کنید که چگونه توانستند میهمان ویژه و تحت تدابیر ویژه امنیتی ما را ترور کنند؟ در داخل کی باید پاسخ بدهد؟
کاش به همین بسنده میکردند. ناگهان از نتانیاهو و آمریکا رفتند سراغ ظریف و تا از او یک رحیم مشایی نسازند و رییس جمهوری را وادار به کنار گذاشتن او نکنند ولکن نیستند. غافل از این که اسفندیار رحیم مشایی یک مدیر میانی بود که احمدینژاد او را ناگهان به معاون اولی رییسجمهوری منصوب کرد. اگر رهبری دخالت کردند به خاطر این بود که مواضع عقیدتی او را نمیپسندیدند و در حد معاون اولی نبود و بعد هم رییس دفتر رییس جمهوری شد و تا آخر ماند.
دکتر ظریف اما در حد ریاست جمهوری است و به خاطر همین مایه گذاشتن او برای دکتر پزشکیان به فداکاری تعبیر شد و با گروههای فشار هم رودربایستی نکرد و وقتی در کاشان شعار «هیهات منا الذله» را سر دادند پاسخی تاریخی داد و گفت: هیهات من الچای دبش!
او میخواست پرونده وزیر جهاد کشاورزی دولت مرحوم رییسی را یادآور شود که از قضا نمایندهی همین کاشان در مجلس و احتمالا رفیق اعتراض کنندگان هم بوده و این روزها قرار است روانه زندان شود.
دل بنده خدا به اعمال ماده ۴۷۷ با رایزنی مرحوم رییسی با رییس قوه قضاییه خوش بود که بعد از سانحه بالگرد منتفی شد و اعلام کردند درخواست رد شده و باید حکم اجرا شود.
بعد از آن مقابله رویارو و نقش بارز ظریف در پیروزی پزشکیان (در کنار جواد دیگر و مدیریت مهندس عبدالعلی زاده و عوامل متعدد و متنوع خارج از این بحث) غیظ از ظریف بالا گرفت. منتها وقتی گفت مسوولیتی را در دولت پزشکیان نخواهد پذیرفت آن جماعت قدری آرام گرفتند ولی وقتی دیدند رییس جمهور قصد ندارد از او استفاده نکند دوباره شاکی شدهاند و بعضی ظریف را متهم به دروغگویی هم میکنند.
در حالی که خیلیها به امید حضور او به پزشکیان رأی داده بودند و در قبال میلیونها نفر متعهد بود نه منتقدان خود که طبعا چشم ندارند او را ببینند و به دنبال «یک ایران جهش یک جهان فرصت هر ایرانی یک نقش باشکوه» بودند.
البته خوش بختانه خود دکتر ظریف در پاسخ به انتقاد یا یادآوری یک کاربر در فضای مجازی این پاسخ متنی و مودبانه را نوشته است:
«سلام بر شما. از تذکر مشفقانه شما سپاسگزارم.
قرار نداشتم در این دولت مسئولیتی را قبول کنم. ولی نگرانی، دلخوری و اصرار هم میهنان بزرگوار، به ویژه در فضای مجازی، در چند روز گذشته باعث شد که ناگزیر شوم آن نگاه را قدری تغییر دهم؛ ولی در حد رسمیت یافتن یک مسئولیت مشورتی که بارها گفته بودم در خدمت رئیس جمهور عزیز خواهم بود.
پیشنهاد بیشتر دوستان پذیرفتن معاونت سیاسی رئیس جمهور بود اما آن سمت از یک سو مسئولیتی اجرایی بود و از سوی دیگر باعث تداخل در وظایف و شائبه تضعیف وزارتخانههای سیاسی میشد که آن را به مصلحت ندانستم.
بر این اساس، پیشنویس حکم معاونت راهبردی رئیس جمهور با چند هدف تهیه شد و با امضای تفقدآمیز ریاست محترم جمهوری رسمیت یافت:
۱- هیچ دیوانسالاری و سازوکار جدیدی درست نشود و باری بر بودجه دولت و سفره مردم نباشد.
۲- هیچ تداخلی در کار دستگاهها ایجاد نشود.
۳-هیچ دستگاهی تضعیف نشود.
۴-حلقه وصل دولت با مردم، اندیشکدهها و نهادهای مدنی نظارتی همچون کمند باشد.
۵-با توجه به اصرار دکتر پزشکیان و تاکیدات بنده در دوران انتخابات و نیز در سه هفته ریاست بر شورای راهبری مبنی بر استفاده از فکر نو و توانمندیهای جدید (که امیدوارم و میکوشم با درایت و شجاعت دکتر پزشکیان عزیز حاصلش در ترکیب هیئت دولت کام مردم را شیرین کند) از یک سو و ضرورت بهرهگیری از تجربه انباشته مدیران با تجربه چهل سال گذشته از سوی دیگر، مسئولیت جدید بتواند جایگاهی رسمی برای این مهم ایجاد کند.
ضمن تشکر از تذکر سازنده جنابعالی،
امیدوارم در این مسیر بنده را از راهنمایی خود محروم نفرمایید.»
متن امیدوار کنندهای است خصوصا بند ۴ آن و احتمالا از این ناراضی ترند و با نگاهی دیگر:
با این توضیحات مشخص میشود که گناه بزرگ پزشکیان چیست. رییس جمهوری که از صافی شورای نگهبان گذشته و در هر دو مرحله انتخابات ریاست جمهوری در هشتم و پانزدهم تیر ۱۴۰۳ پیروز شده و حضور او باعث اعتبار برای نظام شده چون نرخ مشارکت به زیر ۲۰ درصد سقوط کرده بود و رهبری عالی نظام هم او را ستوده و با صفاتی چون دانشمند و فرزانه و مردمی و متدین از رییس جمهوری جدید یاد کرده برای انتصاب ومعاون راهبردی خود باید با امام جمعه سمنان مشورت میکرده است!
البته وقتی نماز جمعه تهران گاه زیر ۱۰ هزار شرکت کننده دارد میتوان حدس زد که در سمنان چقدر جمعیت پشت سر آقای حجت الاسلام مطیعی میایستند و چند درصد مردم را نمایندگی میکند. از این رو شاید بهتر باشد امام جمعه محترم به جای اظهار نظر در امور کلان به توصیههای اخلاقی و منطقهای بسنده کنند.
وضعیت حجاب زنان البته قاعدتا باید در سمنان مانند گیلان نباشد که صدای امام جمعه رشت را درآورد و آنچه دیگران زیبایی و تنوع دیدند زشتی و پلشتی توصیف کرد. پس این سوژه هم زیاد قابل پرداختن نیست اما به این پرسش هم بپردازند بد نیست آخر چگونه ممکن است شخصی با اشتهار و حساسیت اسماعیل هنیه را بتوان در تهران ترور کرد و آیا جز با شبکه نفوذ برآمده از ریا و ظاهرسازی ممکن است؟
با این همه ما از طرف آقای دکتر پزشکیان از امام جمعه محترم سمنان به خاطر این که بدون کسب اجازه یا مشورت ایشان آقای دکتر ظریف را به عنوان معاون راهبردی ریاست جمهوری منصوب کردند و اسباب تکدر خاطر جناب امام جمعه سمنان شدند عذر میخواهیم.
اگر مایلاند میزان محبوبیت او را بدانند خوب است ایشان را دعوت کنند تا بعد از مدتها به واسطه حضور او بر شمار حاضران در نماز جمعه سمنان هم اضافه شود. منتها اگر خودشان هم قدری به اصل این که چطور میشود آدمی مثل هنیه را در تهران ترور کرد و کجای کار ما ایراد دارد و حفرهها کجاست هم فکر کنند ولو بیان نکنند مزید امتنان است.
منبع:عصرایران
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟